زندگی دنیایی پر از آفات و خسارت‌هایی است که انسان را به قصد نابودی به سمت خود می‌کشند. نکته قابل توجه زندگی در دنیا آن است که خیر را شرّی در مقابل است و عقل را جهلی، یعنی همان‌طور که زیبایی‌ها وجود دارند، زشتی‌ها نیز وجود دارند. همانطور که خیر ما را به خود دعوت می‌کند، شر هم اینچنین می‌کند. شاید پیدا کردن راه درست برای ما سخت باشد، اما اگر به فطرت‌مان مراجعه کنیم، به‌راحتی می‌توانیم به سمت خیر و خوبی و پاکی برویم.

شاید بهتر است بگوییم تلاش پیامبران الهی در رسالت‌شان این بود که انسان را به فطرت خود دعوت کرده و آنگاه او را متعالی کنند. در این راه ائمه اطهار(ع) نیز از بهترین انسان‌ها و بدترین انسان‌ها سخن به میان آورده و خط و مرز میان این دو را ترسیم می‌فرمودند. برای نمونه، امام حسن عسکری(ع) گاهی ویژگی‌های افراد نمونه و برتر و همینطور افراد بدتر را بیان می‌کردند و البته غیرمستقیم انتظار خویش از شیعیان را نیز ابراز می‌داشتند؛

ایشان می‌فرمایند: « اَورَعُ النّاسِ مَن وَقَف عِندَ الشُّبهَهِ؛ اَعبَدُ النّاسِ مَن اَقامَ الفَرائِضَ؛ اَزهَدُ النّاسِ مَن تَرَکَ الحَرامَ؛ اَشَدُّ النّاسِ اِجتِهاداً مَن تَرَکَ الذُّنو »؛ پارساترین مردم کسی است که در شبهات توقف کند، عابدترین مردم کسی است که واجبات را به‌جا آورد، زاهدترین مردم کسی است که از حرام دوری کند و کوشاترین مردم کسی است که گناهان را ترک کند. در مقابل بدترین‌ها را نیز معرفی می‌فرمودند تا شیعیان آگاهانه یا ناآگاهانه جزء آن افراد قرار نگیرند، ایشان می‌فرمایند: «بِئْسَ اَلْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذَا وَجْهَیْنِ وَ ذَا لِسَانَیْنِ یُطْرِی أَخَاهُ شَاهِداً وَ یَأْکُلُهُ غَائِباً إِنْ أُعْطِیَ حَسَدَهُ وَ إِنِ اُبْتُلِیَ خَذَلَهُ»؛ بدترین بندگان بنده‌ای است که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را می‌ستاید و پشت سر، او را می‌خورد (و غیبتش را گوید). اگر به او چیزی عطا شود، حسد می‌ورزد و اگر گرفتار گردد، به او خیانت می‌کند. 

اینجا سخن از بهترین و بدترین بندگان و در نظر امامان معصوم(ع) بهترین شیعیان است که با شناخت بدترین بندگان می‌توانند مسیری را که ائمه(ع) ترسیم فرمودند، ببینند. وقتی که صحبت از ایمان می‌شود، مرزهایی به‌وجود می‌آیند و مؤمنی باید با رعایت آن خود را جزء بندگان خوب خدا قرار دهند.

کسی‌که مؤمن است، مدام باید اعمال خود را با بیانات خداوند در قرآن و روایات ائمه معصوم(ع) تطبیق دهند و سره را از ناسره تشخیص دهند. نمونه بارز آن حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) بود که اعتقادات خود را با امامان خود در میان می‌گذاشت تا به تأیید ایشان برسد.

پس اولین تکلیف، شناخت وظایف و دومین آن تطبیقش با دستورات دین است. اینجاست که خداوند مؤمنان را عزیز می‌فرماید و حتی دل‌های مرده را در برابر آنها به اعتراف وادار می‌فرماید. پس مؤمن برای عزیز شدن فقط باید به وظایف دینی خود عمل کند. البته در مورد جامعه ایمانی هم این اصل مصداق دارد؛ یعنی جامعه مؤمنان اگر می‌خواهد عزیز باشد و نورش عالم را روشن کند، باید خود را در عمل به دستورات دین موظف بداند.

شاید برخی افراد دین را بدون انعطاف و نرمی ببینند، اما در قرآن و روایات انعطاف‌های زیادی را از اهل تقوا می‌توانیم ببینیم و به اصل «تغافل» نیز ایمان بیاوریم. در قرآن بخشش برادران حضرت یوسف از سوی ایشان را می‌بینیم که به‌راحتی آنها را پذیرفت و سعی نکرد اشتباه آنها را با انتقام و ترش‌رویی پاسخ دهد. در سیره اهل بیت(ع) هم متواتر این رفتار دیده می‌شود تا جایی‌که لطف امام حسین(ع) به حربن‌یزید ریاحی الگوی رفتار شیعیان شده است.

البته اینکه حضرت یوسف، امام حسین(ع) و مانند ایشان به‌راحتی دشمنی‌ها را بخشیدند، به‌ این دلیل است که هیچ‌گاه خشمی از افراد مقابل خود به دل نگرفتند؛ یعنی اگر حضرت یوسف می‌خواست چندین سال خشم برادران خود را در دل داشته باشد و منتظر فرصت برای تلافی یا انتقام باشد، نمی‌توانست به‌راحتی ببخشد و اشتباهات برادران خود را نادیده بگیرد. نه‌تنها انسان‌های مؤمن، بلکه انسان‌های غیر مؤمن، اما عاقل هیچ‌گاه خشم کسی را در دل نگاه نمی‌دارند؛ زیرا می‌دانند این نگاه داشتن خشم در دل، دامن‌گیر خودشان می‌شود.

امام حسن عسکری(ع) همچنین می‌فرمایند: «لا تُمارِ فَیَذْهَبَ بَهاؤُک ولا تُمازِحْ فَیُجْتَرَءَ علیک»؛ جدال و کشمکش مکن، زیرا ارزش و شخصیت تو را از بین می‌برد (و موجب خواری انسان می‌شود) و شوخی (بیش از حد) مکن تا مردم به تو جرئت جسارت پیدا نکنند.(بحار، ج ۷۵، ص۳۷۱) انعطاف و تغافل و نادیده گرفتن اشتباهات افراد باعث رهایی انسان از خشم و نفرت می‌شود و دیگر نیازی نیست تمام عمر این خشم را با خود داشته باشد.

خشم و دشمنی روح انسان را آلوده می‌کند و به‌مرور قلب او را می‌میراند. کشمکش، جدال و سعی داشتن بر پاسخ دادن به هر اشتباهی از دیگران خود باعث آلودگی قلب است. به‌ همین دلیل است که باید دل‌های خود را محیطی برای جذب زیبایی‌ها و دفع بدی‌ها قرار دهیم تا مانند اهل ‌بیت(ع) بوده و در راه ایشان باشیم تا ارزش خود را کم نکنیم و بتوانیم بخشنده خوبی باشیم.